- شیر افکنی
- غلبه بر شیر، دلاوری دلیری
معنی شیر افکنی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرزور، شجاع، دلیر، آنکه شیر را بر زمین افکند و از پای در آورد
عمل بار افکندن، بچه زادن
تشک نهالی زیر انداز، مقامی است از موسیقی کوچک
عمل پیل افکن: دگر ره سوی جنگ پرواز کرد به پیل افکنی جنگ را ساز کرد. (نظامی)
صید گور گورزنی: خرامنده می گشت بر پشت بور به گور افکنی همچو بهرام گور. (نظامی)
تشک نهالی زیر انداز، مقامی است از موسیقی کوچک
پرتاب کننده تیر از کمان
شیرانداز، شیراوژن، کنایه از دلیر، دلاور